روز بیست و چهارم دی ماه بود که باد سرد زمستان پوست را می ترکاند.صدای رگبار گلوله ها هر لحظه بیشتر می شد و با انفجارهرتوپ یاخمپاره عزیزی ازتبارایرانیان برخاک می افتاد. احمدرضابه طرف خاکریزرفت،کمی سرش را بالاگرفت تانکهای عراقی را دید سلاحش را برداشت وبی تامل چهار تانک عراقی را ه آتش کشید.دود غلیظی به آسمان بلند شد برخاست تا پنجمین تانک را نابود سازد اما ناگهان گلوله ای سربی به سرش اصابت کرد احمد رضا به زمین افتاد اما سرش در کنارش بود فریاد یا حسین(ع)نیروها بلند شد،در همین لحظهبه یاد وصیت نامه اش افتادم؛"دوست دارم علی گونه شهامت داشته باشم وحسین گونه شهید شوم"و بالاخره برات عاشقی او به دست بهترین زن عالم امضا شد و احمد رضا در سرزمین فاطمیون به جمع کاروانیان عاشورا پیوست.
به نقل از همرزم شهید احمد رضا سلطانی
احمدرضا در سال 1347 درمنطقه رهنان شهر اصفهان در جمع خانواده ای کشاورزو روستایی دیده به جهان گشود در سن چهار سالگی به عشق عبادت خداوند متعال سر به سجده نهاد و خدا را خاضعانه سپاس گفت درست در همین زمان اسامی 12امام شیعه رافرا گرفت وبه حقانیت ولایت امیر المؤمنان(ع)شهادت داد.10 سال بیشترنداشت که انقلاب به پیروزی رسید احمدرضا ازشادی در پوست خود نمی گنجید با اتمام دوره راهنمایی به جبهه های حق علیه باطل شتافت و برای مدت هفت ماه در جبهه دیواندره جنگید بعد از عملیات کربلای چهاراحمدرضاآماده عملیات کربلای پنج شد و در تاریخ(24/10/1365)در سن 18سالگی به لقای حق شتافت.
شلمچه قتلگاه عاشقان عاشورا،قربانگاه عشق احمدرضا گشت و سلطانی با تن بی سر، دست در دست ملائک به آسمان پر گشود.
هفته نامه صبح صادق